بحث درباره دولت و نقش آن در حوزه عمومی که رد آن را میتوان در طول یک قرن گذشته گرفت باعث شکلگیری دو جریان بزرگ ـ مارکسیسم و لیبرالیسم ـ در حوزه سیاست شده است که از آنها میتوان با عنوان جریانهای غالب در سیاست قرن بیستم نام برد.
هرچند این دو جریان در مواجهه با واقعیتهای تاریخی قرن دستخوش تغییرات گستردهای شدند اما قرن بیست و یکم به عنوان قرن فناوری که اوج آنرا میتوان در نفوذ خیرهکننده اینترنت در زندگی روزمره مشاهده کرد، به مراتب سختتر از واقعیتهایی است که آنها تاکنون تجربه کردهاند.
اینترنت به عنوان یک حوزه عمومی گسترده و فارغ از هرگونه ردی ازدولت (یا بهتر است بگوییم کمترین نقش) به چنان قدرتی در عرصههای اقتصادی و سیاسی دست یافته که دولتهای مدرن ـ صرفنظر از خاستگاه سیاسی و فرهنگی ـ نتوانستهاند به آن دست یابند.
همین مساله باعث شده است که آنها در برابر این قدرت خیرهکننده بیتفاوت ننشینند اما ورود آنها به این عرصه بعضا با اصولی که آنها با تکیه بر آن موفق به کسب قدرت شدهاند، در تناقض قرار میگیرد.
به نظر میرسد، تناقضات سیاسی دولتهای مدرن در برابر اینترنت را باید از همین زاویه نگاه کرد.
اوج این تناقضات را میتوان در نشست آخر گروه هشت مشاهده کرد.
صرفنظر از این تناقضات، کارشناسان معتقدند ماهیت بیمرز اینترنت عملا امکان هرگونه نظارت را از سوی دولتها یا نظارت یگانه از سوی یک نهاد بینالمللی غیرممکن میکند.
کارشناسان معتقدند برای مهار ابعاد منفی اینترنت از جمله پورنوگرافی کودکان، حفظ حریم خصوصی و رعایت قانون کپی رایت که از موضوعات محوری در نشست آخر گروه هشت است، باید بیش از راهکارهای نظارتی به دنبال راهکارهای فناوری بود.
به عبارت دیگر برای رفع مشکلات حوزه عمومی باید به فعالان حوزه عمومیمراجعه کرد نه دولتها.
در نشست آخر گروه هشت که برای اولین بار در تاریخ این گروه با حضور مدیران ارشد اینترنتی مثل مارک زوکربرگ خالق شبکه اجتماعی فیسبوک و اریک اشمیت مدیر پیشین گوگل برگزار شد، حاضرین درباره حاکمیت بر اینترنت با یکدیگر گفتگو کردند، اما وجود اختلافات اساسی از جمله تفاوت در میزان ضریب نفوذ اینترنت در یک سو و سطح فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشورهای عضو در سوی دیگر باعث شد که این نشست در بیانیه پایانی خود تنها به اتخاذ مواضع کلی بسنده کند و این تناقض را دست کم برای آینده نامعلوم به حال خود بگذارد.
نظرات شما عزیزان: